وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

آخرین نظرات
پیوندها

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

وقت بخیر

 

ببخشید اینقد زود زود مطلب میذارم : ))

یعنی من موندم به کدوم ساز شماها نی نای نای کنم : ))

دیر مطلب میذارم میگین وبلاگو عنکبوت گرفته زود میذارم میگین باز بیکار شدی تو : ))

 

ولی دمتون گرم که باز نظرتونو میگین

اونایی که میان فقط میخونن حرومشون باشه مطالب ارزشمند من : دی

 

به قول شماها بیکار شدم در مورد یه موضوعی فک میکردم گفتم بنویسم

شماها هم تو فکر من شریک باشین : دی

 

بعضی وقتا یه موضوعی رو میدونین ولی بقیه نمیدونن بعد شما مجبورین تو خودتون نگه دارین که یه وقت موضوع کش دار نشه و باعث درد سر کسی نشه

مثلا همسایتون با خمپاره میزنه تو ماشین اون یکی همسایتون ولی شما از ترس اینکه شمارو هم به گلوله ببنده هیچی نمیگین (مثال تخیلی : دی)

 

یا مثلا مرد همسایه رو میبینین که با یکی بعله ! ولی چون پای آبرو در میونه حرفی نمیزنین

(نقش خیانت کارو ممکنه ممکنه زن همسایه , یا .. داشته باشه)

 

یا مثلا بعضی آدما رو که بهشون نزدیک ترینو خوب میشناسین جلو رویه شما حرفا یا کارایی انجام میدن که شما میدونین دروغ میگه و یا داره خیانت میکنه ولی چون رفیقتونه حرفی نمیزنین

(اینطور آدما تو چتروم زیادن هم آقا و هم خانوم : دی)

 

همه این چیزا باعث میشه شما خودخوری کنین , اعصابتون خورد باشه و..

 

حالا شما عمیق تر به موضوع نگاه کنین , فک کنین مثلا عروس خونواده داره به برادرتون خیانت میکنه و شما میدونین , یا فرضا دوماد خونواده به خواهرتون خیانت میکنه و شما اینو میفهمین !

 

حتی فک کردن بهشم سنگینه چه برسه که واقعن شما همچین خیانتی رو ببینین !

 

بحثو اینجا نگه داریم بریم سراغ آرزویه بچگیامون : )

همه ی آدما ذاتا کنجکاو هستن (با درجه کنجکاوی متفاوت البته)

همیشه میخواستیم بدونیم تو ذهن بقیه چی میگذره , حتی الانم همینطوریم !

مثلا دخترا تو دوران راهنمایی و دبیرستان بهم میگفتن به نظرت تو دبیرستان پسرانه چه خبره

و پسرا هم برعکس : )

یا مثلا زنایه همسایه با هم حرف میزنن میگن به نظرت اصغر آقا بغال زنشو میخواد طلاق بده؟ : ))

کاش بدونیم خونه جواد آقا ماست فروش چه خبر بود که اینقد سرو صدا میومد : ))

 

بیشتر مثالایه کنجکاوی مربوط به خانوماست : )) چون کلا آدمایه کنجکاو تری هستن : )

 

حالا فک کنین یکی از این خانومایه همسایه به درجه چشم بصیرت برسه !

تازه میفهمه که شوهرش وقتی کارش ساعت 4 عصر تموم میشه چرا 8 میاد خونه : )))

 

از بهلول میپرسن تلخ ترین چیز رو بگو , میگه حقیقت

میپرسن چطوری باید تحملش کرد و ایشون میگه با فکر و تعقل

 

شماها چی ؟ دوست دارین چشم بصیرت میداشتین ؟ : )

میتونستین مشکلاتشو تحمل کنین؟

 

چقد نوشتم من خسته نباشم : ))

ساعت 3:29 صبح و نزدیک اذون صبح به افق تربت : )

 

صبحتون بخیر : )

وقت بخیر : )

 

22 سالو چند ماه میشه که خدا بهم زندگی کردنو تو این دنیا داده

با آدمایه ریزو درشت زیادی برخورد داشتم , البته با دروغایه ریزو درشتشون هم همینطور : )

 

هر کدوم یه جوری میخوان توجیه کنن یا اینکه میخوان دروغو کوچیک نشون بدن

ولی خوب میشه به نظرتون؟

 

دقت دارین که صحبت سر اون آدماست , من نمیگم دروغ نگفتم یا گفتم یا هر چیزی : )

 

دروغ مثه تیر میمونه , کوچیکشم آدمو از پا در میاره چه برسه به بزرگتراش : )

به نظرم حداقل با نزدیکانمون صادق باشیم , حتی دروغ کوچیکم بهشون نگیم

به مادرمون به پدرمون به همسرمون (همسرتون : دی) و..

 

اگه کاری رو میخوایم شروع کنیم که احتمال میدیم باید دروغ بگیم مطمئنا کار خوبی نیست

 

اگه رابطه ای میخواین شروع کنیم که با دروغ شرو میشه و قراره با دروغ گفتن یه جایگاه بلندی واسه خودمون تو اون رابطه بسازیم مطمئنا یه روزی همش سقوط میکنه و حتی بدتر از قبل رابطه میشه

 

شاید بد نباشه به هر کسی اعتماد نکنیم , اما پیامبر به همه اعتماد میکرد حتی گاهی اوقات مردم فک میکردن پیامبر یه آدمه ساده لوح هستش ولی این از ساده لوحی نبود

از معرفت و بزرگ منشی ایشون بود

 

میخواستم از آبرو کسیو ریختن هم , یه چیزایی بگم ولی بیخیال چون خیلی واضحه

که آبروی کسی رو بخوای ببری ممکنه به نظر کار راحتی باشه

اما بعدش وجدان , آدمو بدجوری اذیت میکنه

 

بحث جدی شد دیگه ادامه ندم بهتره : )

ساعت نزدیکه 5 صبح هستش و من 3 ساعت دیگه سر جلسه امتحان نشستم : ))

 

صبحتون بهاری : )

وقت بخیر : )

 

با اینکه دیشب نخوابیدم واسه امتحان امروز صبح و آخرشم امتحانو گند زدم

ولی نمیدونم چرا خوشحالم : )))

 

نمیدونم دقت کردین یا نه ؟ , ولی وبلاگ داره به یکسالگیش نزدیک میشه : )

الان برین یکم دقت کنین بعد برگردین بقیشو بخونید : ))

 

اولین مطلبی که تو وبلاگ گذاشتم یادم میاد تو ایام ماه رمضون بود

چون ماه رمضون کلا تا صبح بیدارم بودم تقریبا میشه گفت هر روز مطلب میذاشتم

بازم اگر دقت کنین تیر ماه پارسال حدود 18 تا مطلب گذاشتم تو یکماه

که از کل مطالب بقیه سال بیشتر بوده : دی

خیلی زود داره میگذره انگار ساعت افتاده رو دور تندش : )

 

بچه های کنکوری ام اگه مطلبو میخونین واستون آرزوی موفق داریم

(به نمایندگی از بچه های روم : دی)

فک کنم 20 خرداد کنکور باشه یعنی حدود 10-11 روز دیگه

 

کنکور یه چیز مضحک تو ایرانه خیلیا به واسطه فقط یک امتحان زندگیشون تغییر میکنه که نباید اینطوری باشه و باید یکم ثبات و عدالت هم رعایت بشه , یکی 12 سال درس میخونه با معدل خوب ولی کنکورشو خراب میکنه که انصاف نیست واقعا

 

هر کسی یه جوری هیجان داره : )

یکی چون ماه رمضون میاد میخواد برایه سال اول روزشو کامل بگیره

یکی کنکور داره ..

یکی میخواد بره سربازی مثه Eddie عزیز خودمون

یکی مثه من امتحانشو گند میزنه : دی

 

هیجان چیز بدی نیست , همیشه حالت دلواپسی و دلشوره بعد از اینکه تموم میشه

تبدیل به خاطره میشه , چند سال دیگه کنکوریا یادشون میاد اینروزایه قبل کنکورو و کلی ذوق میکنن

 

من هر زمان که هیجانی میشم سعی میکنم بنویسم : ))

امیدوارم این هیجانات باعث آزار شما نباشه : )

 

روزتون خوش : )

وقت بخیر : )

 

من وقتی فشار زندگی زیاد میشه انگار بیشتر میزنم تو خط نوشتن : دی

الان وسط امتحانا اسبو با شیلنگ بزنی نمیاد نت , ولی من دارم تو وبلاگ مطلب میذارم : )))

 

تو این مطلب میخوام یکم شمارو با مشکلات ادمین بودن آشنا کنم : دی

من جز تربتی ها چندتا سایت دارم که زیاد در موردشون حرف نزدم

ولی به هر حال اونجا هم ادمین حساب میشم : دی

 

چند وقت پیش یه پسری تو یکی از سایتا به یکی از چهره های معروف ایرانی فحش داده بود منم کامنتشو تایید نکردم فرداش اومده بود نوشته بود , ادمین اگه کامنتامو تایید نکنی به خودت فحش میدم :|

 

همه مطالب سایتارو رایگان میذاریم بعد یکی اومده بود کل جد و آباد مارو فحش داده بود تهش نوشته بود چرا خط چهارم غلط املایی دارین : ))))

 

تا حالا شده وسط روز در حالی که خوابتون میاد یکی زنگ بزنه تهدید کنه بگه چرا ناظرات منو اخراج کردن فردا فلان میکنم پسفردا ال میکنم؟! حالا شما اصا خبر ندارین داستان چیه : )))

 

شماره منم شده عینه شماره 110 : دی , همه بلدن انگار , هر روز یکی اس میده اخراج شدم جون مادرت آزادم کن : | , یا ناظرا زنگ میزنن فلانی اشتباهی اخراج شده !!

 

از زیرآب زدن ناظرا برایه هم دیگه نمیگم : )))

 

حتی بعضی وقتا کاربرا با هم به مشکل میخورن پای منم این وسط میکشن تو دعواهاشون : ))

 

با اینکه ناظر داریمو خیلی مواظب رفتار کاربرا هستیم ولی بازم مشکلات زیادی پیش میاد

 

و همیشه ادمین باید جواب بده : )

 

چتروم سایت تربتی ها کلا هیچ درآمدی واسه من نداره برعکس یه هزینه گزافی ماهیانه در پی داره که حدود 2-3 سال هست مرتب پرداخت کردم ولی از همه سایتهای دیگم دردسرش بیشتر بوده واسم , اگه دقت کنین هر چی چتروم بچه ها تربت بعد تربتی ها زدن بعد یه مدت کنسلش کردن , این به خاطر اینه که چتروم هزینه هاست زیادی داره , ولی خوب شهرمون اونقدری برام مهم بوده که تا الان نگهش داشتم

 

خیلی وقتا اتفاقایی افتاده که با خودم گفتم ارزششو نداره و به فکر پایان چتروم افتادم

ولی هر بار گفتم درست میشه مهم نیست اینم میگذره

 

خدا به همه صبر بده : )

 

به حساب دردو دل بذارید این حرفارو : )

روزتون خوش

وقت بخیر : )

 

چیه خو؟ نمیشه یه بار من زود مطلب بذارم؟ عجب گیری کردیما : ))

مورد اورژانسی پیش اومده حتما که زود میذارم , دههه : |

 

ساعت 2 بامداد با آلبوم مازیار فلاحی - لعنت به من , منم در حال نگارش :|

مازیار سلام کن به دوستایه من :| , سلام : ||

 

روز پنج شنبه دوباره , وعده ی دیدنه یاره , رویه سنگه سردی از غم میریزه اشکایه خستم

تا که قاصدک دوباره خبری ازت بیاره , با یه دسته گله ارزون پیشتم من زیر بارون : )

 

مازیار داداش تربت چند روز پیش ابری بود ولی الان همون ابرام نیست چه برسه به بارون

حالا من چه غلطی بکنم وقتی بارون نیس :|

 

هر ترک از آلبومش میرسه میگه بارون :|

الان ترک دومشم اینو میگه :

 

گاهی که به یادت زیر بارون آروم میگیرم , حتی تو خیالم تو خیال چشمات اسیرم

حالا زیر بارون با تو و قدمهات , با خیاله عشقت با تو نفسهات برسه به دستات

واسه اینه که عاشقونه شدم عاشقه دلت : )

 

مازیار نمیشه مثلا به طرف بگم "گاهی که به یادت تو زمین زعفرون آروم میگیرم" عایا؟ :|

الان خودم فک کردم دیدم گند خورد به شعر , همون بارون بهتره انگار : )

 

سر بچه هارو درد آوردیم مازیار بیا جمع کنیم بریم : دی

اینا الان میگن طفلک ادمین زده به سرش : )))

خو حقم دارن : ))

 

آدمایی مثل من که تیپ ENFP (توضیحات) دارن وقتی دچار هیجانات درونی میشن

مثه الان من میشن و چرت میگن : ))

 

ترک ششم مازیار - آلبوم لعنت به من

 

عاشقانه من میسازم کلبه ای از دلتنگی از دلتنگی

مثل باران من میبارم آرام آرام از دلتنگی

 

خدا همه بیمارانو شفا بده : ) , بگین آمین : ))

 

تو بغض سرد بارون منو به غم سپردی , قلبم میونه دستات برو خدا به همرات : (

 

شاید نتونیم مستقیم به طرف مقابلمون بگیم دوسش داریم ,

شاید غیر از اینکه بگیم دوسش داریم بتونیم کارایه بهتری انجام بدیم

شاید بشه یکم عاشقانه تر رابطه ها رو شروع کرد

خلاقیت وقتی که عاشق کسی هستیم میتونه رابطه رو گرم تر کنه

وگرنه دچار تکراری شدن میشیم : )

 

 

ترک هشتم مازیار فلاحی عزیز - آلبوم لعنت به من

 

همه میدونن این حسو , که من بارونو دوست دارم

مثه اسمت که بارونه , مثه چشمات که معصومه

تو باشی حس خوبی هست تو هستی قلبم آرومه

دارم اسمت رو میخونم , داره تر میشه آوازم , تو بارونی , تو بارونی , تو امیدی گل نازم : )

 

نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه : )

ولی امیدوارم اونایی که باید این مطلبو درک کنن , درک کرده باشن : )

 

شبتون بارونی : )