سلام , وقت بخیر : )
دیگه عادت شده اول همه پستام در مورد تاخیر ارسال مطالب بنویسم
ازتون عذر میخوام اما یه نکته وجود داره : )
خدارو شکر به خاطر لطفی که بچه ها به من داشتن کامنتایی که واسم میفرستین بار محتواییش از مطلبی که من میفرستم بعضی وقتا خیلی خیلی بیشتره !
صحبتم اینه که حتما نباید مطلب جدید قرار بدیم تا وبلاگ آپدیت به نظر بیاد
گاهی وقتا خوندن کامنتا از ده تا مطلب هم با ارزش تر و تازه تره !
پیشنهاد میکنم کامنتهای مطالب قبلو مطالعه کنین چون چیزی کمتر از خود مطلب ندارن
خوب حالا اگه منو بخشیدین و قانع شدین بریم سراغ مطلب جدیدمون : )
مطلب این پستم از عنوانش میشه توضیحش داد : )
" حرفمو قبول ندارم " در مورد حرفایی هستش که میزنیم اما خودمون قبولشون نداریم !
یا کارهایی که انجام میدیم اما اونو , کار خوبی نمیدونیم !
شما فک کنین یه نفر یه اسلحه گذاشته رو شقیقه !!! سرتون و ازتون میخواد به خودتون فحش بدین !
(مورد داشتیم طرف بدون تهدید اسلحه هم اینکارو کرده : دی)
خوب شما نمیخواین اینکارو کنین اما شرایط طوریه که باید انجام بدین !
همیشه تهدید اسلحه نیست ,
شما یه پدری رو در نظر بگیرین که بچشو خیلی دوست داره , حالا اگه اون بچه تهدید کنه اگه برام دوچرخه نخریدین یک روز باهات قهر میکنم !! (زمان ما با اینکه کلی التماس میکردیم باباها رو , آخرش دوچرخرو که نمیخریدن هیچ یه کتکم میخوردیم : دی)
هدفم اینه بگم که تهدید همیشه سخت افزاری نیست بعضی وقتا فشار سیاسی , فشار حرف مردم ! , فشار عذاب قبر !! و.. باعث میشه یه سری کارارو که دوست نداریم انجام بدیم و یه سری ام که دوست داریم اما انجام ندیم
حجاب اجباری , فرم مدارس , استانداردهای کشورها و.. چیزایی هستن که بعضی وقتا ما دوسشون نداریم اما باید انجام بدیم
همسایه جدید ما میخواست خونشو بدون اطلاع شهرداری بسازه (به خاطر هزینه های که داره) اما یکی از همسایه های دیگمون چون دید با ساختن اون خونه , خونه خودش کم ارزش میشه به شهرداری گزارش داد !
همسایه جدید استانداردهارو قبول نداشت (به خاطر هزینه هاش) , همسایه قدیم با اینکه میدونست ممکنه زندگی همسایه جدید بهم بخوره به خاطر شرایطی که برای خونه اش پیش میومد مجبور به گزارش شد !
من شنیدم اون همسایه جدید که قرار بود خونه بسازه کلی نفرین کردن همسایه قدیم مارو , منتها آدم می مونه کدوم بیشتر حق داره !!
بعضی آدما ذات درستی دارن ولی بعضی وقتا مجبور به کارایی میشن که ممکنه یه نفر که اونو نمیشناسه بهش بگه جانی !
خیلی از خودکشی ها همین مدلی ان !
مثلا طرف یه کار خیلی بدی انجام داده (حالا هر چی !) ولی وجدانش نمیتونه همون یه دونه کارو هضم کنه و نهایتا باعث خودکشی میشه !
به نظرتون تو کدوم جامعه یا کشورها بیشتر پیش میاد که مردم فک کنن مجبورن کاری رو انجام بدن؟
مشکل از مردمشونه یا کشورشون؟
مردم بی قانونی رو دوست دارن؟ یا قانون درست تنظیم نشده؟
روزتون خوش : )
- ۵۶ نظر
- ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۹