وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

آخرین نظرات
پیوندها

سلام : )

 

بعد از حدود 4 سال که آخرین مطلب وبلاگو نوشتم دوباره برگشتم : ) --- (قافیه داشت جمله D:)

 

4 سال زمان زیادیه خیلی از بچه ها ازدواج کردن , خیلیا بچه دارن و پدر و مادر شدن : )

 

سلام به همتون من برگشتم : )

سلام : )

خسته امتحانا نباشید , ایشالا که همشو بلد بوده باشین : )

 

من قبلنا قبل از امتحان میدونستم وضعیتم چیه , یعنی مثلا میدونستم درسو بلدم یا بلد نیستم

الان طوری شده دیگه همینم نمیدونم :|

 

4 تا میان ترم نسبتا خاص دادم اونایی که فک میکردم بلدمو با شیب خیلی زیاد گند زدم :|

نمیدونم مشکل از منه یا درس یا استاد :|

 

سر کلاس قشنگ میفهمی موضوعو , سر امتحان با آمادگی میشینی بعدش که خبرش میاد :||

یکی از درسا رو در حد میگ میگه خدا بیامرز و با همون سرعت و شدت گند زدم :(

البته استادمون امتحانو از قسمتی آورد که به نظر میومد بی ارزش ترین مبحثه درسه :|

 

امروز خیلی سنگین بود , کلا مزخرف بود اه اه : )))

 

فقط مشکل درسا نیست تازگیا اشتباهات دیگم داشتم

یه کاری میکنم بعدش پشیمون میشم , میدونم زمان حلاله مشکلاته اما به سختی میگذره : )

 

دلشوره , کم خوابی , فکر و خیال زیاد و.. از علائم بیماریه این چند وقته منه : )))

اگه شما هم مبتلا شدین احتمالا از وبلاگ بهتون سرایت کرده : ))

بعضی وقتا دلیل همه اینا یه چیزه

 

دوری و دلتنگی , بی اعتمادی نسبت به اطرافیان , استرس ناشی از اتفاقات یهویی , عاشق شدن ! و..

میتونه دلایل این نوع بیماری باشه : )))

 

آمپولو قرصو و دارو هم نداره متاسفانه : ))

 

امیدوارم شرایط روحی بهتری پیدا کنم : )

به حدی رسیدم برا خودم دعا میکنم : )))) , یحتمل فردا میان میبرنم بستریم کنن : )))

 

راستی قالب سایت تربتی ها بروز شد (قالب موبایلی هم داره و..)

خوشحال میشم نظرتونو در مورد اونم بدونم : )

 

شبتون بخیر

سلام شبتون بخیر : )

 

این ماه هم داره تموم میشه , اگه دقت کرده باشین ماه های گرم سال بیشتر مطلب گذاشتم

انگار این گرما تو وجود منم خودشو اینطوری نشون میده : )

 

چایی وقتی دم میکشه که گرما ببینه , تخم مرغم میخوایم بخوریم باید گرما باشه (احساس میکنم دارم چرت میگم : دی)

پیام بازرگانی : دل بدم به خنده هات سپر بلات بشم (اینو الان چاوشی داره میخونه :| )

 
امروز خیلی خسته کننده بود , اصا نفهمیدم چطوری گذشت
دیشبم خوابای عجیب غریب میدیدم :| , بعضی وقتا فک میکنی در مورد یه موضوع خاصی همه چی تموم شده ولی نشده ..
 پیام بازرگانی : مگه میتونم تو رو با کسی عوض کنم لعنتی صدام بزن هی بگو تا حض کنم (چاوشی :|)
 
امروز بعد دانشگاه بعد عمری خواستم از جاده شهرک نیام , از جاده مشهد اومدم یکمم تند میرفتم آقا پلیسم ما رو گرفت :| , بعد اینکه جریمه کرد و .. تا یک ساعت بعدش فک میکردم اگه جریمه نکرده بود احتمالا امشب شب اول قبرم بود : ))
انگار جریمه چیز خوبیه :| , دوری چطور؟ نمیدونم !
پیام بازرگانی : حال میده ناز کنی تا نوازشت کنم بیخودی قهر کنی غرقه خواهشت کنم (چ :|)
 
نمیدونم چی میخوام فقط میخوام باشه
پیام بازرگانی : دیوونه دیوونه دیوونه دیوونه :|
 
دلم میخواد خیلی حرف بزنم , خیلی چیزا به خیلی کسا , اما ساده نیست گفتن خیلی چیزا
بچه ها رو دیدین؟ با اینکه میدونن مثلا فلان وسیله بازی رو براشون نمیخرن ولی بازم میان میگن اگه بچه خوبی باشم میگیری؟ :| , فرداش میان میگن اگه امروز شلوغ نکنم چی؟ , پسفرداش میگن اگه .. :|
 
شاید اگه یکم بچه تر بودم با اینکه میدونم نمیشه بازم ادامه میدادم
حداقلش اینه آدم هر روز به جای خواب دیدنو فکر و خیال و تو خودش ریختن به امید اینکه بهش برسه تلاش میکنه ..
ستاره دار بی آسمون ..
پیام بازرگانی : دیوونه خودتی آقای چاوشی عزیز :|
 
مطلبو تند اگه بخونید حرومتون باشه , کلمه به کلمه بهش فکر کنید حلالتون میشه : )
 
باغ دلتون پر کفتر چاهی : ))

سلام : )

چند روزیه افتادم رو دور نوشتن , میان ترما رو تقریبا دادیم بیکار شدم باز : )))

 

من حدودا 40 روز میشه که روی یه پروژه (اینترنتی) نسبتا خوب کار میکنم

امروز بعد از 40 روز میشه گفت 90 درصد آماده شده و فقط جزئیاتش مونده که اونم حداکثر 1 ماه دیگه زمان میبره

 

شاید خیلی تخیلی به نظر بیاد ولی میتونه کسب و کار دوم برای هر ایرانی باشه (کسب و کار پر درآمد!)

البته به چند زبانه بودنشم فکر کردم و میتونه در آینده واسه بقیه کشورها هم استفاده بشه

 

از یه ایده خیلی کوچیک شروع شده و الانم در حال تکمیله

احتمالا تا زمانی که تبلیغات گسترده ای براش انجام نشده جایی معرفیش نمیکنم

 

خودم دوست دارم بدون اینکه من معرفیش کنم شما باهاش آشنا شده باشین بعد بیام بگم این همونی بود که بهتون گفته بودم : )

حتی به فکر حمایت دولتی هم براش هستم ! چون با این وضعیت اقتصادی ملت میتونه به همه کمک کنه

 

شما دعا کنید منم بی وقفه کار : ) , فک کنم منصفانه باشه : ))

 

مشغولیت این روزای من ایناست , شماها چیکارا میکنین؟ : )

به قول یه عزیزی دماغتون چاقه؟ : )

سلام , ساعت 6:35 صبح منم بیدار : )

تعداد کامنتها واسه مطلب قبلی خیلی کم شده بود , دلایل زیادی داره البته که فعلا بحث من اون نیست

فقط میخواستم اینو بگم که فقط یک جنبه این وبلاگ کامنتها هستش و من بیشتر برای دل خودم مینویسم , حتی اگه یه روز حتی 1 کامنت هم نباشه بازم مینویسم چون به نوشتن نیاز دارم : )

هر چند کامنتها قوت قلبه : )

 

شاید یک دلیل واسه کامنتهای کم مطلب قبلی نوع مطلبش بود

ما آدما نیاز داریم اخبار و مطلبای خوب رو بخونیم , یه جورایی از این مطالب فراری هستیم

ولی این وبلاگ یه بلاگ شخصیه و احساسات درونی منه هر چند اگه خدایی نکرده باعث ناراحتی یا جریحه دار شدن احساسات شما شده از این بابت عذر میخوام , زندگی با همه جنبه هاش دیدن قشنگه , کامل بودن باعث کسل کننده بودن میشه , نیاز داریم همدیگه رو کامل کنیم , تا جذاب تر بشه , ماها زمینی هستیم , فرا زمینی اونایی هستن که از جونشون گذشتنو (مطلب قبلی!) ..

 

چند تا سوال ؟! , البته چون میترسم کامنتی نباشه از خودم میپرسم و بعدا روش فکر میکنم : )))

تا حالا درسی داشتین که خیلی بهتر از بقیه کلاس متوجه بشین؟

کاری بوده که خیلی بهتر از بقیه انجامش بدید؟

اتفاقی بوده که برای همه انجامش سنگین بوده اما شما مثل آب خوردن انجامش بدید و حتی با خودتون فکر کنید کار به این آسونی رو چرا بقیه نمیتونن انجامش بدن؟

 

به نظرتون کسی که جواب همه سوالای بالا رو با "بله" بده میتونه فرا زمینی باشه؟

تا حالا سعی کردین فرا زمینی باشین؟

به نظرتون با سعی و تلاش میشه فرا زمینی بود؟ یا حتما باید یه ژن ذاتی داشته باشیم تا بشه؟

به نظرتون من که به طرح این سوالا فکر میکنم خیلی تخیلی هستم؟ : ))

 

عایا نباید منو با تبر به سه قسمت نامساوی تقسیم کرد که سر صبحی از این حرفا میزنم؟ : )

به جز تبر پیشنهاد دیگه ای برای سر به نیست کردن دارید؟ : )))

 

صبحتون بخیر باشه : )

سلام , شبتون بخیر

لطفا پیام زیر رو چند بار بخونید

 

تصویر خان طومان

 

2 روز هست که اخبار زیادی مربوط به محاصره منطقه خان طومان حلب میرسه

متاسفانه تعداد زیادی از عزیزانمون کشته شدن (مدافعان حرم و..) , تعدادی اسیر و تعدادی هم منتظر کمک هستن

پیام بالا گویای همه چیز هست , این بچه ها از شما پول نمیخوان هیچی نمیخوان , فقط دعاتونو میخوان :(

 

اول برای آزادی ار محاصره واسشون دعا کنید و بعد برای شهادتشون :(

بینه این بچه ها واقعی ترین چیز "مرگ" هست , اینقدر واقعی که دیگه به سیاست , اجاره خونه , به غذای خوردنشون و.. فکر نمیکنن

 

میگن وقتی مرگ میاد سراغ آدم , ازش میخوایم که بهمون وقت بده تا گذشته رو جبران کنیم

ولی پیام بالا خیلی چیزارو رد میکنه , این بچه ها شهادت رو ترجیح میدن :(

شاید خوندن این حرفا سخت نباشه اما نوشتنش ..

سلام , شبتون بخیر : )

 

یادمه دوران ابتدایی فک کنم کلاس سوم که بودیم درس کوچ پرستوها رو داشتیم , یادش بخیر :)

معلم مون تکلیف روز شنبه رو 2 برابر بقیه روزا میداد چون جمعه بیکار بودیم , زمان ما 5 شنبه تعطیل نبود :|

مثلا میگفت کوچ پرستوها 3 بار رو نویسی کنین :|

منو یکی از دوستام همون روز 5 شنبه , سر کلاس با یه حالت مسابقه ای کل تکلیفو مینوشتیم :))

از همون زمان اون دوستمو ندیدمش ایشالا هر جایی هست سلامت باشه : )

 

چند وقتیه منم مثه پرستوهای کلاس سوم ابتدایی تو فکر کوچ کردن و مهاجرتم !

من امسال اگه زنده باشم و خدا بخواد مهندس میشم خیر سرم :))

تو فکر این بودم که برای ارشد , جای دیگه ای درس بخونم

چند جایی صحبت کردم (چین , مالزی , هند , اتریش , آلمان و..)

 

هر کدومشون شرایط خاصی داشتن , مثلا چین , اگه زبان چینی بدونی هزینه های دانشگاهت تقریبا صفر میشه !

ولی زبان انگلیسی چون اساتید مختص خودشو داره هزینه هات میره بالاتر ..

ولی در عوض به خاطر وجود شرکتهای معروف داخل چین (انواع مارک های تلوزیون , موبایل و..) جا واسه پیشرفتش خیلی زیاده

البته چین یه کشور زیبا هم هست که جدا از تحصیل این موارد هم مورد نظر من بوده ..

ولی خوب چون چینی صحبت کردن و یاد گرفتنش زیاد مناسب نیست (بجز چین جایی کاربرد زیادی نداره)

رو همین حساب این گزینه رو میشه گفت حذف کردم و بیشتر پیگیرش نشدم

 

کشورهای مثل مالزی و.. کشورهای پر خرجی محسوب میشن

با توجه به اینکه معمولن خارجی هایی که اونجا تحصیل میکنن امکان کار کردن ندارن (اجازه کار !) اینم نمیتونه گزینه مناسبی باشه

مثلا شما فک کن واسه یه خونه ماهی 700-800 دلار راحت پیاده میشی , که با پول ما میشه حدود 2-3 میلیون تومان

چون امکان کار کردن هم معمولن ندارن و یا خیلی کم امکانش هست واسه همین کل هزینتو خونواده باید واست ارسال کنن

که این اصا با شخصیت من جور نیست !

 

تعریف هند رو زیاد شنیدم , آدمای دور و برمم زیاد بودن که مدارکشون از اونجاست

مدارک معتبر بین المللی که همه کشورها قبولش میکنن (حتی گاها از مدارک بعضی دانشگاه های معروف ایران هم معتبر تر)

جالب اینکه مدرک دانشگاه آزاد رو هم از شما قبول میکنن , یعنی با لیسانس آزاد میتونی تو هند ارشد بخونی

یا مثلا با ارشد آزاد اونجا دکتری بخونی

 

اما من بیشتر اروپا رو دوست داشتم ! (چایی ؟ نوشابه ای؟ بگو تعارف نکن : دی)

یکم که تحقیق کردم کشورهایی مثل آلمان و اتریش راحت تر دانشجوی خارجی قبول میکنن (مخصوصا ایرانی!)

آلمان هم شرایطش تقریبا مثل چین هستش , یعنی شما اگر که آلمانی بلد باشی هزینه دانشگاه میشه گفت نداری

البته انگلیسی هم تدریس میکنن اما با هزینه اضافی

 

اتریش کشور همسایه آلمان و زبان آلمانی هم صحبت میکنن ولی هزینه هاش نسبت به آلمان خیلی کمتره

ضمن اینکه اتریش دانشگاه های خیلی معتبری داره , کشور هنر هم محسوب میشه

دانشگاه های هنر اتریش بهترین دانشگاه های دنیا محسوب میشن

جز 12 کشور ثروتمند جهان محسوب میشه , 60 درصد کشورش رو کوه های آلپ گرفته !

رود معروف دانوب از این کشور میگذره , حدود 9 میلیون جمعیت داره و اندازش حدودا به اندازه "امارات" هستش

از لحاظ سیاسی پایتخت این کشور "وین" یکی از مهم ترین شهر های دنیا محسوب میشه

از زیبایی هاش که اصلا نمیشه گفت و صد البته اینکه یه کشور اروپایی هستش !

میتونید بیشتر در مورد اتریش بدونید کافیه روی لینک زیر کلیک کنید

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%B4

 

اما مشکلات اتریش !

کشور اتریش پایه های تحصیلیش یک پایه از ایران جلوتر هستش

یعنی مثلا ما 12 سال درس میخونیم دیپلم بگیریم اونا 13 سال

رو همین حساب شما مثلا بخوای ارشد اونجا بخونی باید لیسانستو همونجا کامل کنی و در واقع یک سال به عقب برگردی

تقریبا بزرگترین مشکلش همینه باقیش خوبه :)

 

تا اینجا فقط صحبت کشورها بود , مشکلاتشون و خوبیاشون ..

اما فعلا درگیری من چیزای دیگست , دلتنگی چی میشه؟ اینکه کسی باهات نیست چی میشه؟

خیلی دوست داشتم یکی رو داشتم که با هم بودیم , شاید ازدواج این مشکلو رفع کنه

اما اینکه یه نفرو خونواده برات انتخاب کنن تا اینکه خودت انتخاب کنی یخورده فرق داره ..

فرق داره بین اونی که بهت اعتماد داره , تو بهش اعتماد داری تا اینکه یه غریبه یهو بخواد بیاد تو زندگیت ..

کاش بود , کاش یکی بود , کاش یکی برای همه آدما باشه , یکی که دستتو بگیره و دستشو بگیری

کاش خدا جفت جفت آدما رو میساخت , کاش اون فرشته سمت راست رو شونه غیب نبود !

هنوز نرفته خیلی دلتنگی ریخته تو دلم , ولی جفت پیدا کردن زوری نمیشه : )

 

شاید ارشد رو همینجا بخونم واسه ادامش برم , شایدم رفتم ..

خیلی دیر وقته , صبح امتحان دارم : ))

 

شبتون بدون دلتنگی : )

سلام وقتتون بخیر :)

 

امشب رضا صادقی یه آهنگی داد با اینکه تنها سازش پیانو بود و صدای رضا هم زیاد خوب نمیاد اما بازم به دل میشینه , متن این آهنگو براتون میذارم + لینک دانلودشو

 

بعضی وقتا آدما بین دو راهی میمونن , کدوم درسته؟ , کدوم درست نیست؟

منو میخواد یا نمیخواد؟ , چشمش دنباله یکی دیگست یا نیست؟

اگه میخوادم چرا اینکارو نکرد واسم؟ و..

 

همش عشقی به موضوع نگاه نکنین بعضی وقتا از عشق نزدیک ترم مواردی هست :)

 

شبتون بخیر :)

 

لینک دانلود

 

یه دل میگه که بمون که نرو که خوبه آخر قصه ی منو تو

یه دل میگه که برو دل بکن آخرش عاشقا زخمین بی کسن

یه دل میگه که بمون که نرو که خوبه آخر قصه ی منو تو

یه دل میگه که برو دل بکن آخرش عاشقا زخمین بی کسن

از یاد نبر خاطراته منو مثله فیلماست قصه ی منو تو از یاد نبر خاطراته منو

خیلی ساله عاشقم همیشه عاشقی که قدیمی نمیشه

خیلی ساله عاشقم همیشه سلطان قلبم

 

سلطان قلبم میشی پیشه تو فردین میشم رویای بچگیمو تو چشم نازت میبینم

دروازه ها رو بشکن بی تو تویه آتیشم پشت همه پنجره ها چشم به راهت میشینم

سلطانه قلبم هنوزم تو هستی یک عمره تویه دله من نشستی

مرز همه رویاهامو شکستی سلطانه قلبم

سلطانه قلبم کجایی کجایی باید به فتحه دله من بیایی

مردم دیگه تویه این بی صدایی سلطان قلبم سلطان قلبم

یه دل میگه که بمون که نرو که خوبه آخر قصه ی منو تو

یه دل میگه که برو دل بکن آخرش عاشقا زخمین بی کسن

یه دل میگه که بمون که نرو که خوبه آخر قصه ی منو تو

یه دل میگه که برو دل بکن آخرش عاشقا زخمین بی کسن

سلام به همگی

الان ساعت حدود 3 نصف شبه و 5 ساعت دیگه سال تحویل میشه و میریم تو 95 : )

احتمالا باید بگم 94 چطوری گذشت ولی اصلا حسش نیست : ))

به این فکر میکردم جدا از اینکه 94 داره تموم میشه کلا این قرن هم رو به پایان خودشه

5 سال دیگه میشه 1400 : ))

فک کنم حس خوبی باشه توو دوتا قرن مختلف زندگی کردن

 

با اینکه سال داره عوض میشه ولی حسه خاصی ندارم شاید خنثی کلمه دقیقی باشه

94 سال رویایی واسه من بود ولی مثه این بود که خواب شیرین ببینی ولی وسط خوابی میفهمی خوابی و همین تلخش میکنه ! دوست نداشتم جمله قبلمو ولی فک کنم همین باشه

 

سالی که گذشت یه جاهاییشو خیلی دوست داشتم در حدی که خیلی شبا قبل خواب بهشون فکر کردم , کاش ادامه دار بود ولی تقدیر چیز دیگه ای میخواد , البته تقدیر من قابل دستکاریه !!

ولی تقدیر همه چی و همه کس دست من نیست : )

 

این دنیا رو دوست دارم , منظورم وابستگی نیست

دوست دارم چون خیلی غیر قابل پیش بینی ـه

امروز یه چیزو دوست داری فردا ممکنه دیگه دوسش نداشته باشی

و منم به امید این به فردام فک میکنم , و شاید همین یخورده تسکین باشه

 

همین چند خطو یادگاری 94 از من داشته باشین : )

حرفای قشگی تو این متن شاید نبود , ولی همیشه قشنگی لزوما خنده نیست

بعضی وقتا گریه قشنگ تره : )

 

آخر سالی دارم فیلسوف میشم آخر شبم هست زدم به قصه گویی : ))

سالی خوب با کلی شکوفه های بهاری زیر درخت آلبالو براتون آرزو میکنم : )

"دستماله" منم اگه زیر درخت آلبالو پیدا کردین بیارید تحویل بدین : )))

 

تولد درختا مبارک همتون

سلام

الان ساعت 02:40 نصف شبه تقریبا صبح شده : ))

یه موضوعی تو ذهنم بود که نذاشت بخوابم منم اومدم اینجا تخلیش کنم

 

با یه داستان واقعی شروع میکنم بحثو

دوستی داشتیم که تعریف میکرد یکی از همسایه ها با خانومش رابطه خوبی نداشتن

میگفت زنش آدم معقولی بوده و این مرد بوده که اذیتش میکرده

این خانوم مظلوم داستان ما با یکی از زنهای همسایه رابطه خیلی نزدیکی داشتن در حد خواهر بودن

هر روز دردو دل و .. زن همسایه هم چون دیده به این خانوم داره ظلم میشه خیلی رحمش میاد

و هر جا کمکی ازش بر میومده دریغ نمیکرده , کار این زن مظلوم و شوهر نهایتا به طلاق میکشه

ولی رابطه زن مظلوم با خانوم همسایه مثله قبل خواهرانه و حتی نزدیک تر میشده چون زن که طلاق گرفته واسه دیدن بچه هاش میومده خونه همسایه و کم کم رفت و آمدش بیشتر میشه

 

کل همسایه ها به این باور رسیدن که داره به این زن ظلم میشه و همه قصد کمک داشتن

شوهر خانوم همسایه بعضی وقتا این زن مظلوم رو میبرده مثلن ایستگاه قطار یا اتوبوس تا بتونه بره شهر پدریش و خانوم همسایه هم به شوهر خودش و زن مظلوم که مثله خواهرش بوده اعتماد داشته ولی کم کم این رفت و آمدها باعث میشه بین شوهر و زن مظلوم رابطه ای ایجاد بشه

خانوم همسایه که مشکوک میشه سعی میکنه رابطشو با این زن کمتر کنه تا خدایی نکرده آسیبی به زندگی خودش نرسه ولی ظاهرا دیر شده ..

مرد همسایه تحت تاثیر مظلومیت این زن قرار گرفته و البته موارد دیگه ای مثله تنها بودن باهاش موقع رسوندن به ایستگاه و.. هم تاثیر گذاشته و رابطه ایجاد شده

کار به جایی میرسه که این رابطه لو میره و میفهمن صیغه شوهرش شده و..

زندگی یک خانواده دیگه هم بهم میخوره

 

تو مجازی هم داستان مشابه این زیاد اتفاق میفته

شاید پیش اومده که دیده باشین پسر یا دختری که به عشقش نرسیده و به صورت گمنام وبلاگی زده و شعر عاشقانه و غم و.. کامنتهایی که این افراد دریافت میکنن خیلی هاشون ابراز علاقه از طرف دیگران هست , مثلن دختره به عشقش نرسیده کلی پسر کامنت میذارن واقعن حیف تو که اینقد دوسش داشتی و فلان ..

 

البته این پسرا دو دستن بعضیا میخوان از موقعیت سو استفاده کنن

و دسته دوم کسانی هستن که واقعن دلشون سوخته و فک میکنن واقعن این پسر لیاقت همچین دختری رو نداشته , من فعلن در مورد دسته دوم حرف میزنم

 

فرض بر اینکه شما با ابراز علاقه تو موقعیتی قرار بگیرین که اون دختر شما رو در حد مرگ دوست داشته باشه , و الان شده وقت ازدواج , آیا این به فکرتون نمیاد که این دختر قبلن یکی دیگه رو میخواسته؟ به نظرتون این رابطه میتونه عمیق باشه و ادامه دار؟ آ یا ترجیح نمیدین با فردی ازدواج کنید که نفر اولش شما باشین؟

 

شاید شما به سوالا جواب بدین بهتر باشه

 

 

روباه گرسنه مرغ چاقی را دید

جستی زد و روی مرغ بیچاره پرید

او را به دهن گرفت و بردش با خود

آن مرغ اسیر پنجه دشمن شد

آواز دهل ز روستا می آمد

هی های دف و سرو صدا میامد

آن لقمه ی چرب در دهان روباه

در فکر نجات خود به صد ناله و آه

گفتش (مرغ بهش گفت) که میان ده عروسی بر پاست

صد جور خوراک مرغ و اردک آنجاست

جنباند دم و به رقص و با شادی رفت

با مرغ به سوی جشن و آبادی رفت

آواز دهل به گوش او شیرین بود

در فکر ناهار و سفره ی رنگین بود

رفتند و رسیدند به آبادی زود

در خانه ی کد خدای ده غوغا بود

از بوی غذا دگر سر از پا نشناخت

با پای سر و جان به سوی دیگ شتافت

یک وقت به خود آمد و دید از هر سو

کف گیر و ملاقه می خورد بر سر او

می گفت به هر ضربه به پا و سر و دست

آواز دهل شنیدن از دور خوش است