بابا شدم!
سلام, وقتتون بخیر : )
یه مدت نبودم شما هم استراحت کنین یکم : دی
بهم خیلی لطف دارین ممنون از همتون : )
من مطالبو بیشتر رو اتفاقات دورو برم نوشتم اینم همینطوریه قاعدتا
این مطلبم به چیزای زیادی ربط داره مخصوصا رفتار پدرم نسبت به خودم : )
اول بذارید بگم بابای خودم چجوریه , یکم آشنا بشین : دی
ایشون حدودا 45 سالشون هستش, 2-3 سال دیگه بازنشست آموزش و پرورش میشن,
مقطع ابتدایی درس میدن, 4 تا بچه گُل بزرگ کردن , که یکیشون منم : دی
حقیقتا بابای خوبی دارم , خدارو شکر, نصف کارای پدر خودمو واسه بچه هام انجام بدم
بچه هام خوشبخت میشن!
به نظر من بابا شدن خیلی سخت میتونه باشه! , فک کن مثلا پسر من با دختر صالح : دی
دوست بشن بعد من بیام بگم اینکارا خوب نیست, چرا همچین کاری کردی؟, یه سیلی ام بزنم!!
همه اینا به کنار , تو دلم میدونم جوونی خودم با فلانی دوست بودم!! ,
حتی چند درجه بدتر از پسرمو دختر صالح!!
به نظرتون زجر آور نیست؟ بزنی تو گوش بچت در حالی که خودت اونکارو انجام دادی!
نمیدونم مطلبو تونستم برسونم یا نه , اما بابا شدن یا مامان شدن فقط بعد اینکه بچه دنیا اومد
شروع نمیشه , باید قبل بچه دار شدن شرایط پدر بودنو درک کنی, باید بفهمی اگه الان داری با دختر همسایه دوست میشی فردا اگه بچه خودت (دخترت یا پسرت!) اینکارو انجام بده تو چه شرایطی قرار میگیری؟, رفتارت نسبت به اون چیه؟
همش مثال دختر همسایه رو زدم : دی ,
چیزای دیگه ای ام هست , مثلا بعضی آقا پسرا تو رنج 13-14 سالگی عادت کردن ماشین بابارو موقع خواب 2در کنن : دی , بعد اینکه بابا میفهمه و یه حرفی بهشون میزنه کلی ناراحت میشن
یا مثلا بعضی دختر خانوما اجازه بیرون رفتن با دوستاشون تو سن جوونی یا نوجوونی ندارن
بعضی وقتام که اینکارو پنهونی انجام میدن (مثلا موقع امتحانات پایان ترم که بچه ها امتحان میدنو بر میگردن خونه!) و پدر یا مادرشون میفهمن , دعوا و..
گفتن نداره بعضی چیزا ! , ولی حق دارن , مثلا اون آقا پسری که ماشینو برمیداره بدون گواهینامه , حتما تو خیابون براش پیش اومده که نزدیک بوده تصادف کنه ولی بخیر گذشته!
یا اون دختر خانومی که پنهونی با دوستاشون رفتن بیرون (حتی بدون نیت بد و مثلا برای خوردن یه بستنی کنار دوستان) خیلی خوب میدونن که بعضی پسرا منتظر همچین سوژه هایی هستن!
چند تا دختر بچه (یا دختر جوون!) که معمولا وقتی چندتا دختر با هم یه جا جمع میشن بلند خندیدن , تیکه انداختن و.. خیلی عادی میشه چون گروهی هستن , این در شرایطیه که موقعی که تنها تو خیابون هستن خجالت میکشن سرشونو بلند کنن موقع راه رفتن!
(یه نکته رو لازمه اینجا بگم , ببینین الان شرایط جامعه ما میگه روابط دختر پسر عرف جامعه نیست ,
پس مثالایی که زدم فقط مربوط به خودمونه, چیزی که الان هست!)
همه اینا وقتیه که بچمون ندونه که چه کارایی انجام دادیم ! , و فقط خودمون خود خوری کنیم!
حالا یک درصد فک کنین بچتون دفتر خاطرات شمارو خونده , میدونه چه کارایی کردین و..
همه ما یه روز پدر یا مادر میشیم (اگر خدا بخواد!) , بهتره قبل از اینکه این محصولو ایجاد کنیم , آفات اطرافشو از الان پاک کنیم ! , نسازیم !
از همین الان بابا بشیم : دی , مامان بشین!
زیاد حرف زدم : دی , به یکی از بچه ها قول دادم سحر مطلب بذارم حتما, زودتر میذارم اگه دید سورپرایز باشه واسش : )))
شبتون خوش : )
- ۹۳/۰۴/۲۱
بابا سورپراییز....
در درجه اول من معمولا هر کاری میکنم سعی میکنم به موقیت مامانم فک کنم..تا برای بعدم بد نشه
در درجه دوم توصیه میکنم اگه اهل این کارها بودید تو دفتر خاطرتون ننویسین چون با درد سر بزرگی روبه رو میشد من دیدم که میگم...
ودر درجه ی آخر هیچی به ذهنم نمی رسه فقط من موندم لپ تاب با این همه کاری که انجام میده تو شارژ میشه باهاش کار کرد شما چه جوری بعد سه روووووووووووووز هنوز نیم شارژی!!!!
خدا به خیر کنه چه جوری می خوای واسه ی بچه هاتون وقت بزارین؟؟؟؟؟؟؟؟
شب خووووووووش