وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

وبلاگ ادمین

ادمین و دوستان

آخرین نظرات
پیوندها

آرامش وسط مشکلات

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ق.ظ

سلام , وقت بخیر : )

 

خودمو کنترل کردم دیروز مطلب جدید ننوشتم , دیگه نتونستم تحمل کنم , آرامشمو داشتم از دست میدادم  : )))

 

راستی شما چطوری خودتونو آروم میکنین؟ حتما سرتونو میکنین تو چاه داد میزنین؟ : دی

 

من تست کردم تنهایی داد زدنو اما نه تو چاه : ) , بعضی وقتا که گلوت سنگینه (شبیه بغض مثلا) جواب میده : دی

 

راه دیگه ای به نظرتون نمیاد؟ نماز؟ قرآن؟

من یه دوستی داشتم معنی آیاتو میخوند اینطور وقتا : )

 

 زیادی عرفانی شد بذار فازشو عوض کنیم : دی

 

جدیدا وبلاگ زیاد مد شده اونم 100 درصد عاشقانه : دی

به ازای هر نفر جدیدی که وارد زندگیشون میشه یه وبلاگ میزنن که خاطرات با هم قاطی نشه یه وقت : دی

بعضیام واسشون فرقی نداره 12 نفرم که وارد زندگیشون بشه همون یه دونه وبلاگو داره : دی

 

وبلاگ منم داره عاشقانه میشه کم کم : ))))

 

من خودم یه مدت عوض داد زدنو قرآنو معنی آیاتو .. شعر میگفتم : )

یعنی شـ(ع)ـرررناااا : )))

 

اگه بچه های خوبی باشین چندتاییشو میذارم زیر همین مطلب : ) , دست به سینه بشین , دستتو از رو موس بردار :| , نیشتم ببند : )) خوب باشه قبول میذارم واستون : دی

 

من همینجا خداحافظی میکنم : دی

 


چون تو دانی گویمت ای راز من ..

عاشقم اما شکستن بال من ..

 

چون سواری از رکاب افتاده ام ..

چون خماری در کناری مانده ام ..

 

شبنمم خواهی؟ زچشمم تو بگیر ! ..

این دلم شبنم ندارد با 3 تیر !! ..

تیر اول جانمست , آن را بگیر ..

آن 2 تیر دیگرم فاکتور بگیر !!!! ..


خطا کردم در این دنیای بی خوار ..!

دلم را ساده دادم در شب تار ..

 

خرابت گشته بودم همچو فرهاد ..

چراغم گشته بودی همچو مهتاب ..

 

دلم میسوزد از روز جدایی .. 

سرم میکوبد از خشم جدایی ..

 

چرا یکبار دیگر برنگردیم؟ .. !

چرا با هم دوباره هی نخندیم ؟ ..!


هرکسی آمد دلم را غم داد

آب میخواستم ولی او سنگ داد 

 

عاشقی کردم برایش هر زمان

باورش نآمد مرا آن مهربان

 

ای خدا جانم بگیر از این جهان

تا شود او باورش رنج گران


رگم آماج فشار یاد تو

سرم انبار صدای پای تو

 

فاصله کرده مرا خمار تو

شوم درمان .. فقط با خواب تو ..


ریشه ام درخاکو ساقه ام بی بارست ..

دل من چون قایقی بی آبست ..

 

چون گدایی کاسه ای میگیرم

جز مدادم کاسه ام پر خارست!

 

دل به گل بستم زمانی را دراز ..

فاصله گیرد به هر حرفی به ساز!

 

بوی گل دیوانه کرده قلب من

از همه عالم شده این سهم من


کاسه ی داغ تر از آش شدم

سگ بُدم هارتر از هار شدم

 

بیخودی حرف دل و ساز زدم

بی جهت مثل سگان واق زدم

 

چون دلم با اوست غصه میخورم

چون دلش با اوست غصه میخورم ..

 

مرگ را با جان و دل میخواهمش

عاشقی اینگونه است .. میسازمش ..


تنهایم مگذار در شب تاریک ..

ترس از سیهم نیست چه باکیست؟! ..

 

میترسم از اینکه تو نباشی ..

بی خوابم از اینکه تو جدا شی ..

نظرات (۲)

یه سوال:شما خودت چن تاعشق داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چند تا وبلاک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پستات خیلی باحالن تازه شعراتم قشنگ بود موجبات شادی مارو فراهم کرد

اومید وارم همیشه حالت خوب باشه هیچ وقت قصد داد زدن تو چاهو نکنی چون ممکنه مجبور بشی وصیتتو عملی کنی

پاسخ:
سوالای سخت میپرسین : دی
من وبلاگ عاشقانه نداشتم تا حالا بعد از اینم ندارم : )

نظر لطف شماست , خدا این شادیو از شما نگیره : دی

منم امیدوارم نه فقط واسه خودم واسه همه , اما ناراحتی چیزی نیست که واسه همیشه تموم بشه !
reshtat che??aslan b ghyafat nmikhor e sheaer bge.bad nabod
پاسخ:
من مهندسم : ))
بعضی چیزا به قیافه نیست به دله : )